
این شرکت خود را پیشگام در عرصه ی سرمازیستیظ، تحقیقات و فناوری مرتبط با آن می داند.
بنیاد الکور در سال ۱۹۷۲ تأسیس شد و حالا از بقایای ۱۹۹ بیمار نگهداری می کند. بعضی از آن ها تصمیم گرفتند تمام جسد خود را حفظ کنند و بعضی هم تنها مغز خود را.
از اجساد کامل درون اتاقک هایی استوانه ای شکل و بزرگ و از مغزها هم درون قفسه هایی نگهداری می شود.
بعد از مرگ شخص، پزشکان باید به سرعت برای حفظ جسد و انتقال آن به انبار الکور دست به کار شوند.
به گفته ی مکس مور، اولین قدم، تخلیه ی کامل خون و مایعات از بدن است.
بعد از آن، به درون بدن ماده ای شبیه به ضدیخ تزریق می شود. کار این ماده جلوگیری از متبلور شدن سلول ها و آسیب دیدن آن ها طی فرآیند انجمادسازی است.
بعد از آماده سازی جسد، آن را داخل اتاقک قرار می دهند.
مخزن ها با برق کار نمی کنند و به جای آن، هر هفته از نیتروژن مایع پر می شوند.
یکی از کوچک ترین اعضای این بنیاد یک دختر ۲ ساله ی اهل تایلند است که بر اثر سرطان مغز درگذشت و پس از آن، به آریزونا منتقل شد.
مکس مور می گوید والدین این دختربچه می خواستند جسد او به خوبی حفظ شود تا در صورت امکان، خانواده ی آن ها یک روز دوباره دور هم جمع شوند.
کسانی که تصمیم می گیرند تمام جسد خود را نگه دارند، امیدوارند یک روز دوباره زنده شوند.
در مورد کسانی که از مغز آن ها نگهداری می شود، فناوری باید آنقدری پیشرفت کند که یک بدن کاملاً جدید برای آن ها ساخته شود که مغز آن ها درونش قرار گیرد.
در مواردی هم امکان نگهداری جسد نیست، مثلاً اگر شدت یا محل آسیب دیدگی فرد پیش از مرگ به گونه ای باشد که قابل ترمیم نباشد.
مکس مور امیدوار است که بشر به این فناوری دست یابد و موفقیت های اخیر در تحقیقات صورت گرفته بر روی سلول های بنیادی و پرورش اندام های بدن در محیط آزمایشگاه را آغازی بر مسیر دستیابی به این فناوری دانسته است. اما برخی کارشناسان نظر دیگری دارند.
دکتر مایکل هندریکس، زیست شناس دانشگاه مک گیل ِ کانادا در سال ۲۰۱۵ در مقاله ای تأکید کرد حتی اگر دستگاه عصبی یک فرد قبل از انجماد جسدش، ترسیم شود هم ساخت یک کپی کامل از فرد ممکن نیست. او در این مقاله نوشت: «نقشه ی ارتباطات عصبی برای شبیه سازی کافی نیست، چه برسد به ساخت یک کپی از دستگاه عصبی. به علاوه موانع بزرگی برای دستیابی به جاودانگی در شبیه سازی رایانه ای سیستم های زیستی وجود دارد.»
«اول اینکه، به چه اطلاعاتی برای ساخت یک کپی از ذهن یک انسان نیاز است؟ دوم اینکه، آیا روش های انجمادسازی فعلی یا مورد انتظار اطلاعات لازم را حفظ می کنند و این اطلاعات چگونه باید بازگردانده شوند؟ و سوم اینکه، آیا شبیه سازی شده ی شما واقعاً خودتان خواهد شد؟»
او توضیح می دهد که آنچه که شخصیت یک فرد، تصور ذهنی او از خود، تصمیم گیری ها و خلق و خوی روزانه ی او را می سازد، ارتباطات کوچکی است که میان سلول های عصبی او برقرار است. فناوری حال حاضر راهی برای حفظ کامل این سلول ها در سرتاسر بدن دارد اما ایجاد تغییر در آن ها باعث تغییری اساسی در کسی که فرد هست خواهد شد.
برای کسانی که تنها از مغز آن ها نگهداری می شود، یک دستگاه عصبی ساختگی با آنچه آن ها در بدن قبلی خود داشتند، کاملاً متفاوت خواهد بود.
هندریکس در ادامه می گوید: «شاید به صورت نظری حفظ این ویژگی ها در یک بافت مرده امکان پذیر باشد، اما به طور قطع حالا چنین اتفاقی در حال رخ دادن نیست.»
«فناوری انجام این کار، چه برسد به توانایی خوانش این اطلاعات که از چنین گونه ای به دست آمده، حتی به صورت نظری هم وجود ندارد.»
او همچنین اظهار کرد که داستان افرادی که در شرکت هایی همچون الکور به امید دیدن آینده ثبت نام می کنند و ترس از مرگ را از میان می برند، غم انگیز است.
هندریکس وعده های چنین شرکت هایی را واهی می داند.
او اینگونه نتیجه گیری می کند: «هر کسی که تجربه ی نپذیرفتن مرگ عزیزان خود را داشته باشد حتماً کسی که ۸۰ هزار دلار برای منجمد کردن مغز عزیز خود پرداخت می کند را درک می کند. اما جان بخشی یا شبیه سازی یک امید واهی، فراتر از وعده های فناوری است و به طور قطع انجام آن با بافت مرده و منجمدی که با روش انجمادسازی به دست می آید، ممکن نیست.» «کسانی که از این امید سود می برند شایستگی خشم و اهانت ما را دارند.»
منبع: روزیاتو